ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
پیامبر اکرم(ص): بدبختترین مردم پادشاهانند.... و خوشبخت ترین مردم کسى است که با مردم بزرگوارانه معاشرت کند.
منلایحضرالفقیه ج4، ص395 - امالى(صدوق) ص 21
محسن تنابنده: التماس می کنم در خانه بمانید
کوویدم نوزده نیست خیلی باشه کووید سیزدهه و ضعیف. ولی ابتلا و رفتن به بیمارستان باعث شد به چشم ببینم چه مریضی مهلکیه. التماس میکنم در منزل بمانید و اگر مجبور به بیرون رفتن هستید پروتکلها را رعایت کنید.
بازیگر سینما و تلویزیون پس از ابتلا به کرونا از این بیماری در اینستاگرام خود نوشت.
ضرورت متننویسی در روزگاری که کمتر تئاتری روی صحنه میرود
نور تاباندن به آخرین یال
آرش سنجابی
کارگردان تئاتر
حالا دیگر هشت ماه کامل از ورود این ویروس پنج حرفی به جهانمان میگذرد؛ جهان زیسته و جهان ذهنیمان. هر دو. جوری با زندگی و روح ما عجین شده که یک روز نیست اسمش را نبریم و انگار حالا دیگر بودنش را پذیرفتهایم و گذاشتیماش به حساب رنج انسان بودن در دنیایی که فکر میکردیم میشناختیم و زیر و بالایش را بلد بودیم. همه لطمهدیده این جریان شدهایم و پیداست که در چنین شرایطی و مختصات کشورمان، همیشه حرفههای کم بنیهتر –که میدانیم چرا و به چه دلیل تئاتر به همان کم بنیهها تعلق دارد – آسیب بیشتری میخورند. کمابیش همه میدانند که تئاتر، توی این روزها آسیب اساسی دیده از تعطیلیهای بسیار، از نبود سرمایهگذار و انحطاط در تصمیمگیریها و حمایت نشدن از جانب برخی از مسئولان. اما هنرمند بودن توی این سرزمین به ما آموخته است که میشود از هر دریچه بستهای، به شکل دیگری نور پاشاند و این وجه عجیب ماجراست. بیشتر توضیح میدهم:
«آیزایا برلین» از دو آزادی نام میبرد: آزادی منفی و آزادی مثبت. او در شکل تفکیک دو آزادی اش شرح میدهد که آزادی منفی، به گونهای رهایی از ریسمانها و قیودی است که به دست و پا بسته شدهاند. کندن این طنابها یا حتی تلاش برای آن، خودش بازآفرینی مفهومی از آزادی است. حالا با این تعریف، اگر خلق تئاتر را در ما به ازای هندسیاش، به شکل یک پیرامید (هرم) بدانیم؛ قاعده و سطح ایستای آن، همان متن است که یالهای دیگر بر آن سوار میشوند. پس در استقرار درست این هرم، سطح مقطع (متن) در صلابت همیشگیاش، استقرار میکند و یالهای دیگر بر آن سوار میشوند و حالا در هجوم همه عوامل محدود کننده – از کرونا بگیرید تا الباقی قضایا – باز هم این متن است که دست نخورده میماند و صلابتش هم در همین دست نیافتنی بودن است. اینگونه که در نور آلوده محدودیتها و توقف چرخ تئاتر، گزندی نمیبیند و میشود هنوز هم در خانه ماند و متن خوب نوشت و تبدیلاش کرد به سطح مقطعهای پر قدرتی که میتواند آینده تئاتر ایران باشد. انگار کرونا و باقی داستانها به اینجایش فکر نکرده بودند که حالا نویسندگان و کارگردانهای مؤلف، با تعطیلی و تیرگی این روزهای تئاتر، یک گوشه نمینشینند بلکه متن مینویسند و سطح مقطعهای قویتری برای پیرامیدهای آینده میسازند. حرف آخر آنکه اگر در زیست شناسی این ژنها هستند که وظیفه اصلی انتقال توارث را به عهده دارند، در تئاتر هم نشانگان هنری با متنها منتقل میشوند و حالا گوشهای میایستیم و متن مینویسیم و در انتظار پایان این روزها میمانیم. از همین حالا حظ میبرم از خبر متنهای خوبی که همکارانم دارند مینویسند و چه روزهای عجیبی در راه است...
# واکسن_کرونا
یگانه خدامی
خبری که درباره اثربخشی واکسن ساخته شده برای کرونا منتشر شد همه را هیجان زده کرد. خبر را کاربران زیادی بازنشر کردند و دربارهاش نوشتند. بخصوص اینکه دیروز مدیر مؤسسه ملی آلرژی و بیماریهای عفونی در امریکا اعلام کرد که ممکن است دوزهایی از این واکسن تا پایان ماه نوامبر (ماه جاری میلادی) توزیع شود.
کاربران ایرانی در کنار نوشتن از واکسن و اینکه زمان اعلام خبر آن به انتخابات امریکا مرتبط است یا نه از اینکه در این شرایط چطور قرار است واکسن به ایران برسد مینوشتند: «واکسن کرونا رو ساختن و من خیلی خیلی مضطربم، حس میکنم نمی تونم به حالت /قبل از کرونا/ برگردم»، «شرکت «فایزر» که به دموکراتها گرایش دارد، دیروز در حالی از واکسن کرونا رونمایی کرد که منتقدان میگویند واکسن، از چند هفته قبل آماده بوده است. گفته میشود این شرکت، رونمایی را عمداً به تأخیر انداخته و در خدمت ستاد انتخاباتی دموکراتها عمل کرده است»، «حالا حالاها قرار نیست برگردیم به قبل از کرونا. ایران واکسن آنفلوانزا نداره هنوز. تا واکسن کرونا به ما برسه یه سال از وقتی که کل دنیا برگشتن به زندگی عادی گذشته»، «انسولین قلمی سال ۱۹۸۵ ساخته شده یعنی ۳۵ سال پیش و آیا الان انسولین قلمی می بینی شما؟ واکسن کرونا هم واسه ایرانیا همینجوره. پس ماسک بزن»، «سناریو محتمل درباره کرونا تو ایران اینه که همه کشورا اون واکسن لعنتی رو خریدن و محدودیتا برداشته شده و جشن رهایی از کرونا و عید پاک و این چیزا میگیرن و ما آمارمون بالا و بالاتر رفته و به خاطر تحریم و نداشتن پول و...داریم با حسرت عکسای اونارو می بینیم.»، «در بهترین حالت حدود ۶ ماه زمان میبره تا این واکسن به دست ما برسه و معلوم نیست تو این ۶ ماه کرونا تمام بشه یا دچار تغییرات ژنتیکی بشه و به واکسن جواب نده. نتیجه گیری: خبر بسیار خوبی هست ولی مبارزه ادامه داره»، «گیریم که واکسن کرونا فردا به دستمان رسید!با آسیبهای روحی و روانی حاصل از این بیماری که میلیونها نفر را درگیر کرده است و واکسنی ندارد، چه کنیم؟!»، «نمیتونم باور کنم که اعلام تأیید عملکرد واکسن کرونا هیچ ربطی به اوضاع سیاسی حاضر امریکا نداره»، «گویا مدیرعامل شرکت بایونتک آلمان که با همکاری شرکت امریکایی فایزر واکسن کرونا رو تولید کردن، یه دانشمند ترکیهالاصل به اسم اوغور شاهینعه که از قضا روابط خوبی هم با جامعه پزشکی ایران داره. ایشالا که همین روابط باعث بشه واکسن به دست ما هم برسه چون من یکی که واکسن چینی نمی زنم.»
هنر و مسئولیت اجتماعی
بهاءالدین مرشدی
داستاننویس
وقتی که از هنر حرف میزنیم یعنی داریم وارد رؤیا میشویم. وارد دنیایی دیگر. دنیایی که هم هست و هم نیست. دنیایی که ما دوست داریم آنطور باشد اما آنطور نیست. جور دیگری است دنیا. جوری که گاهی وقتها سخت بودنش آنچنان است که حال آدم را هم آنچنانتر میکند اما بیشک یکی از راههای گریز همان فرار به سمت رؤیا است و خواب و هنر. این مقدمه را نوشتم تا برسم به این دوران پر از التهاب.
همین امروز اسدالله امرایی یک عکس در یکی از شبکههای اجتماعی منتشر کرده بود و نوشته بود این عکس مال زمانی است که کرونا داستانی علمی تخیلی بود. عکس پر است از آدم که چفت تا چفت هم نشستهاند و ایستادهاند و رو به دوربین لبخند میزنند. اما این روزها این ماسکها هستند که حکمرانی میکنند. همین است که سخت میکند ارتباط برقرار کردن را. وقتی به دوران پیش از کرونا فکر میکنم انگار وارد دنیای رؤیا شدهام. وارد دنیایی شدهام که که عین خواب و خیال است. این است که فکر میکنم همین زندگی رؤیای ماست. امروز برای ما زندگی است و امروز در فردایمان یک رؤیاست. رؤیای روزی که ماسک نمیزدیم. رؤیای اینکه دیروز فاصلهها کمتر بود و چفت هم مینشستیم بیهراس. همیشه به چهره آدمها نگاه میکردم. چهره آدمها شکلی از رؤیاست. اما حالا ماسکها همه را یک شکل کرده. اما سعی میکنم به چشمها نگاه کنم. و سعی میکنم پشت ماسک لبخند بزنم. چشمها لبخندها را خوب نشان میدهد.
اما بعد از همه اینها فکر میکنم چاره این روزگار چیست؟ بعد میگویم خب مسئولیت ما این است که ماسک زدن رؤیای زندگی دیگران نباشد. یعنی چه؟ یعنی اینکه اگر ماسک نزنم و فردا اتفاقی بیفتد بگویم ای کاش ماسک میزدم و این همه درد نمیکشیدم. این همه رنج بهدنبال خودم نمیکشیدم. میبینید؟ در چشم به هم زدنی ماسک زدن هم به رؤیا تبدیل میشود. خب الان باید نتیجه بگیرم که خب این روزها از این رؤیای روزهای بعدمان محافظت کنیم و مسئولیت اجتماعیمان را قبول کنیم و ماسک بزنیم و در فاصله زندگی کنیم. اما میخواهم نتیجه دیگری هم بگیرم. در سطرهای بعدی شما نتایج مرا خواهید خواند که نتیجه میگیرم که کاش پایمان همیشه در رؤیاهای شیرین باشد. نتیجه میگیرم که خیلی وقتها به خواب پناه میبرم برای زیستن در دنیایی دیگر. حالا به سطر بعد میروم تا درباره این رؤیا حرف بزنم.
فیه ما فیه مولانا میگوید یار خوش چیزی است. من هم میگویم خواب خوش چیزی است. این روزها سعی میکنم خیلی خواب ببینم. دنیای خواب دنیای شگفتآوری است. شما در این دنیا پاسخگوی هیچ مسئولیتی نیستید. مثلاً آن شب خواب دیدم یکی از دوستانم یکی را در یک هتل کشته بود و پلیس دنبالش میگشت و بعد او را دستگیر کرد و من هم در خواب با خودم گفتم حالا مسئولیت من در قبال این دوستم چیست؟ سریع یادم آمد که خواب هستم و گفتم مسئولیتی نداری، بهتر است از این کابوس بیدار شوی. بیدار شدم و زندگی اجتماعی با مسئولیتهای اجتماعی را شروع کردم. ببینید چقدر این دنیای خواب و رؤیا شگفتآور است. شما همه کار میکنید و هیچجا پاسخگو نیستید. کجای دنیا را میخواهید اینطوری پیدا کنید؟ این است که هنر هم همین شکل را دارد. شما در دنیایی دیگر موازی این دنیا زندگی میکنید. دنیایی شگفتآور که شما در آن قادر به هر کاری هستید. شما میتوانید بزرگترین کارها را در خواب، در رؤیا و در هنر انجام بدهید. این است که میگویم در این دوران ویروسزده بیایید همهمان به هنر پناه ببریم تا دنیایمان روحدارتر از این ماسکها و تلخی این ایام بشود.
قصهای از کشور همسایه
جعفر توزنده جانی
نویسنده کودک و نوجوان
یک داستان خواندنی درباره مردم افغانستان. مردمی که با ما ایرانیها اشتراک زیادی دارند. هم زبان هستیم و فرهنگمان تقریباً یکی است. برای همین است وقتی داستانی از این سرزمین را میخوانی براحتی با آن ارتباط برقرار میکنی. داستان این کتاب درباره دختری است که خیلی گریه میکند. مردم آن روستا اعتقاد دارند اگر او را ببرند پیش گرگها ساکت میشود. پدر خانواده هم همین کار را میکند. دخترک بعد از دیدن گرگها ساکت میشود. اما در کوه تخت چه اتفاقی افتاد و گرگها با آنها چه رفتاری داشتند؟ پایان داستان بسیار زیباست. خوبی داستان هم بههمین پایان قشنگ آن است. داستان یک زیبایی قابل تأمل هم دارد که زبان آن است. وقتی این کتاب را میخوانی انگار یک افغانستانی روبهرویت نشسته است و دارد با زبان شیرین فارسی دری خود برایت قصه میگوید. همین زبان است که باعث شده متوجه شویم با داستانی از سرزمین مردم افغانستان سرو کار داریم. درود بر محمدسرور رجایی نویسنده این کتاب و همه مردم خوب افغانستان که عده زیادی آز آنها سالیان درازی در کنار مردم ایران زندگی و کار کردند.
گرگهای مهربان کوه تخت
نویسنده: محمدسرور رجایی
نشر: علمی و فرهنگی
سال انتشار: 1399
نویسنده کودک و نوجوان
یک داستان خواندنی درباره مردم افغانستان. مردمی که با ما ایرانیها اشتراک زیادی دارند. هم زبان هستیم و فرهنگمان تقریباً یکی است. برای همین است وقتی داستانی از این سرزمین را میخوانی براحتی با آن ارتباط برقرار میکنی. داستان این کتاب درباره دختری است که خیلی گریه میکند. مردم آن روستا اعتقاد دارند اگر او را ببرند پیش گرگها ساکت میشود. پدر خانواده هم همین کار را میکند. دخترک بعد از دیدن گرگها ساکت میشود. اما در کوه تخت چه اتفاقی افتاد و گرگها با آنها چه رفتاری داشتند؟ پایان داستان بسیار زیباست. خوبی داستان هم بههمین پایان قشنگ آن است. داستان یک زیبایی قابل تأمل هم دارد که زبان آن است. وقتی این کتاب را میخوانی انگار یک افغانستانی روبهرویت نشسته است و دارد با زبان شیرین فارسی دری خود برایت قصه میگوید. همین زبان است که باعث شده متوجه شویم با داستانی از سرزمین مردم افغانستان سرو کار داریم. درود بر محمدسرور رجایی نویسنده این کتاب و همه مردم خوب افغانستان که عده زیادی آز آنها سالیان درازی در کنار مردم ایران زندگی و کار کردند.
گرگهای مهربان کوه تخت
نویسنده: محمدسرور رجایی
نشر: علمی و فرهنگی
سال انتشار: 1399
به نام تاریخ
21 آبان
دویست و سیوهفتمین روز از سال پر از نامهای بزرگ و سرشناس هنر و ادبیات ایران و جهان است که امروز سالروز تولد یا درگذشتشان است.
تولدها
نیما یوشیج: پدر شعر نو فارسی سال 1276 در چنین روزی به دنیا آمد. نیما یوشیج از کودکی و با تشویق یکی از معلمهایش شعر میگفت و اولین اشعارش در سبک خراسانی بودند اما سال 1300 منظومه «قصه رنگ پریده» از او در هفته نامه قرن بیستم میرزاده عشقی منتشر شد که بهدلیل سبک جدیدش مخالفان زیادی داشت. پس از آن شعر «ای شب» را سرود اما با شعرهای «ققنوس» و «غراب» تحولی در شعر فارسی ایجاد کرد. مجموعه شعر «افسانه» اثر ماندگار یوشیج است که مانیفست شعر نو فارسی هم محسوب میشود و عبارت «شعر نو» را هم خودش برای سبکش انتخاب کرد. مجموعه اشعار «مانلی»، «شعر من»، «شهر شب و شهر صبح» و «ناقوس قلم انداز» و داستانهای «مرقد آقا» و «کندوهای شکسته» از آثار چاپ شده نیما یوشیج هستند. او سال 1338 درگذشت.
لئوناردو دی کاپریو: بازیگر امریکایی و مطرح سینما امروز 46 ساله میشود. لئوناردو دی کاپریو کارش را از سال 1989 و با بازی در یک سریال تلویزیونی آغاز کرد و سال 1991 با فیلم ترسناک «مخلوقات 3» وارد سینما شد. یک سال بعد توسط رابرت دنیرو برای بازی در فیلم «زندگی این پسر» انتخاب شد و سال بعد از آن با بازی در «چه چیزی گیلبرت گریپ را میخورد» درخشید و مطرح شد. اما سال 1997 و بازی در فیلم «تایتانیک» دی کاپریو را به اوج شهرت رساند هرچند که خودش چندان به آن علاقه نداشت. پس از آن فیلمهایی مثل «ساحل» را بازی کرد که مورد توجه قرار نگرفت اما حضورش در فیلم «اگه میتونی منو بگیر» و «دار و دسته نیویورکیها» مسیر تازهای در کارش ایجاد کرد. «هوانورد»، «رفتگان»، «الماس خونین»، «مجموعه دروغ ها»، «جاده انقلابی»، «جزیره شاتر»، «جنگجوی آزاد شده»، «گتسبی بزرگ»، «گرگ وال استریت»، «بازگشته» و «روزی روزگاری در هالیوود» فیلمهای بعدی دی کاپریو بودند که در همه آنها درخشید.
کورت ونه گات: نویسنده امریکایی که با «سلاخ خانه شماره پنج» او را میشناسیم سال 1922 در چنین روزی متولد شد. کورت ونه گات در جنگ جهانی دوم حضور داشت و به دست نیروهای آلمانی اسیر شد. پساز بازگشت به امریکا و مدتی کار کردن بهعنوان تبلیغات چی اولین کتابش را با نام «پیانوی خودنواز» در سال 1951 منتشر کرد و پس از آن فقط نویسندگی را ادامه داد. «سیرنهای تایتان»، «شب مادر»، «گهواره گربه»، «سلاخ خانه شماره پنج»، «صبحانه قهرمانان» و «مجمع الجزایر گالاپاگوس» از مشهورترین رمانهای ونه گات هستند. او مجموعه داستانهای «قناری در خانه گربه»، «به خانه میمون خوش آمدید» و «خدا حفظتان کند دکتر که وارکیان» را هم نوشت و منتشر کرد. ونه گات که شاهد بمباران شهر درسدن آلمان در جنگ جهانی بود تحت تأثیر این اتفاق چندین بار خودکشی کرد و سال 2007 به علت صدمه مغزی ناشی از سقوط درگذشت.
سالروز تولد فئودور داستایوفسکی نویسنده روس، کارلوس فونتس نویسنده مکزیکی، مهری مهرنیا بازیگر، دمی مور بازیگر، استنلی توچی بازیگر، شهلا آبنوس داستان نویس، داریوش اسدی کیارس شاعر، معصومه چاوشی داستان نویس، ندا هدایتی فرد شاعر، علی اصغر راسخ راد کارگردان و ملیکا شریفی نیا بازیگر هم امروز است.
درگذشتها
روحالله خالقی: موسیقیدان و آهنگساز سرود «ای ایران» سال 1344 درگذشت. روحالله خالقی متولد سال 1285 بود و بهدلیل علاقه خانوادهاش به موسیقی از کودکی با این هنر آشنا شد. ساز ویولن را از یکی از اقوام پدرش آموخت و از سال 1302 به مدرسه عالی موسیقی رفت و آنجا زیرنظر علینقی وزیری این ساز را جدیتر دنبال کرد. در سال آخر تحصیلش ارکستر ایرانی کافه بلدیه شهرداری تهران را تشکیل داد و پساز آن به رادیو ایران رفت و رئیس شورای موسیقی رادیو شد. از خالقی قطعاتی مانند «رنگارنگ»، «آه سحر»، «بوی جوی مولیان»، «حالا چرا» و تصنیفهای «یار رمیده»، «هستی عاشقان»، «لاله خونین» و «امید زندگی» و «شب هجران» به جا مانده است. حسین گل گلاب پس از دیدن صحنه کتک خوردن سرباز ایرانی از سرباز انگلیسی با ناراحتی ماجرا را برای خالقی تعریف کرد و گفت شعری درباره آن میگوید و خالقی گفت برایش آهنگ میسازد و بنان هم همان جا اعلام کرد که آن را میخواند و به این ترتیب سرودی که به ثبت ملی رسیده توسط خالقی ساخته شد.
جمشید لایق بازیگر و هرمز میلانیان زبان شناس هم در چنین روزی درگذشتند.
عکس نوشت
اد شیرن خواننده معروف انگلیسی، با به فروش گذاشتن یکی از نقاشی های انتزاعی خود ۴۰ هزار پوند برای کمک به یک مؤسسه خیریه کودکان جمع کرد. این تابلو Dab نام دارد و با پاشیدن رنگ ساختمانی روی بوم کشیده شده است. در این خیریه متن دست نوشته ترانه آهنگ Perfect از این خواننده هم به قیمت ۲۳ هزار و ۵۰۰ پوند فروش رفت.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
محسن تنابنده: التماس می کنم در خانه بمانید
-
نور تاباندن به آخرین یال
-
# واکسن_کرونا
-
هنر و مسئولیت اجتماعی
-
قصهای از کشور همسایه
-
به نام تاریخ
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین